جدول جو
جدول جو

معنی در پی - جستجوی لغت در جدول جو

در پی
متعاقب
تصویری از در پی
تصویر در پی
فرهنگ واژه فارسی سره
در پی
پینه وپیوندی که بر جامه دوزند تکه ای که بر پارگی پارچه دوزند
تصویری از در پی
تصویر در پی
فرهنگ لغت هوشیار
در پی
درعقب، در دنبال، در پس
تصویری از در پی
تصویر در پی
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از در پین
تصویر در پین
پینه وپیوندی که بر جامه دوزند تکه ای که بر پارگی پارچه دوزند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از در پیش
تصویر در پیش
سابق، پیش از این
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از در په
تصویر در په
پینه وپیوندی که بر جامه دوزند تکه ای که بر پارگی پارچه دوزند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درپی
تصویر درپی
در عقب، در پس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درپی
تصویر درپی
تکۀ پارچه ای که بر پارگی جامه بدوزند، پینه، پاره، برای مثال سیه گلیم خری ژنده جل پشم آکند / که ژندگیش نه درپی پذیرد و نه رفو (سوزنی - ۸۰)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از درپی
تصویر درپی
((دَ))
پینه، وصله، تکه ای پارچه که بر پارگی جامه دوزند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از در پیوستن
تصویر در پیوستن
متصل شدن، ملحق شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از در پیچیدن
تصویر در پیچیدن
تا کردن، لوله کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از در پیش کردن
تصویر در پیش کردن
((دَ. کَ دَ))
اسیر کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از در پی داشتن
تصویر در پی داشتن
به دنبال داشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پدر پیشه
تصویر پدر پیشه
پیشه پدریکار و حرفه اجدادی: (پدر پیشه تبر تیشه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پی در پی
تصویر پی در پی
متناوب، متواتر، مرتباً، متوالی
فرهنگ واژه فارسی سره
قسمتی از چین صفاقی است که دو عضو داخل بطن را بیکدیگر مربوط میسازدپرده ای که اصل آن مزودرمی است و قسمتی از صفاق و رابط بین دو عضو داخل بطن است. توضیح این کلمه بغلط در کتب طبی و تشریحی معاصر به (چادرینه) تصحیف شده است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پی اندر پی
تصویر پی اندر پی
متصلیکی بدنبال دیگریپیاپیپی در پی
فرهنگ لغت هوشیار
دارای پیچ و خم پر پیچ و خم پیچا پیچ پیچ اندر پیچ: دست در هم زده چون یاران در یاران پیچ در پیچ چنان زلفک عیاران. (منوچهری)
فرهنگ لغت هوشیار
پر پیچ پیچا پیچ بر پیچ: این وعده فردای توپیچ اندرپیچ آخر غم هجران تو چند اندر چندک (منوچهری) -2 پیچیده پر شکن مرغول (زلف)، معقد پیچیده مشکل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پی در پی
تصویر پی در پی
پیاپی
فرهنگ لغت هوشیار
پیلی پس پیلی فیلی بدنبال فیل دیگر پیلان بصف: طناب نوبتی یک میل در میل بنوبت بسته بر در پیل در پیل. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پی در پی
تصویر پی در پی
پیاپی، پشت سرهم، یکی پس ازدیگری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چادر پیه
تصویر چادر پیه
پردۀ نازکی از پیه که معده و روده ها را فرامی گیرد، ثرب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از به طور پی در پی
تصویر به طور پی در پی
Successively
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پی در پی
تصویر پی در پی
Successive
دیکشنری فارسی به انگلیسی
последовательный
دیکشنری فارسی به روسی